واژه ” تقلید ” که اصل آن عربی
است ، به مرور زمان چنان در زبان ما رایج گشته که گوئی پارسی می نماید ؛
مفهوم آن به زبان ساده ، ادای کار کسی را درآوردن و تکرار نمودن سخن ، حالت
، نگرش و کلیه کنشهای دیگران است . در چهار بخش زندگی یک انسان ، ( زندگی
شخصی ، زندگی خانوادگی ، زندگی اجتماعی و زندگی جهانی ) او ، موارد خاصی
وجود دارند ، که دیگرافراد را تشویق به تکرار نمودن یا تقلید کردن در برخی
از آنها می نمایند . به گونه معمول هیچ کسی ناگزیر از تکرار نمودن و به
اصطلاح تقلید کردن از رفتار دیگران نیست ؛ ولی ضعف در شخصیت بعضی از آدمها ،
آنها را وادار به تقلید نمودن از دیگران می کنند . این موارد لزوما نمی
توانند در بخش نخست یعنی در زندگی شخصی و خصوصی یک فرد جای بگیرند ؛ ولی در
بخشهای دیگر آن ، امکان چنین امری وجود دارد ؛ اما به هیچوجه اجباری نیست و
نباید هم باشد .
در زندگی شخصی که البته به دلیل
اهمیتش ، پایه بقیه انواع چهارگانه آن است ؛ همه سعی و تلاش یک فرد بر آن
متمرکز می باشد ؛ که بتواند در زمینه های خصوصی زندگی اش آدم موفقی قلمداد
بشود . چرا که اگر ما در این بخش از زندگی مان ، موفق و غالب بر مشکلات
خویش باشیم ؟ آنگاه این پایه ای خواهد شد برای دسترسی به موفقیت های دیگر
در زمینه های خانوادگی ، اجتماعی و جهانی ، که بخشهای دیگر زندگی ما را
تشکیل می دهند . انسانی که دارای یک زندگی شخصی سرشار از رضایت و پیروزی
باشد ؛ به راحتی می تواند در زندگی خانوادگی اش هم پدری مسؤل ، مادری
مهربان و کاردان ، فرزندی مؤدب و وظیفه شناس باشد . یک فرد موفق در زندگی
شخصی ، در جامعه ای هم که کار و تحصیل می کند ؛ درون اجتماعی هم که با
دیگران مراوده های شغلی و تحصیلی و هنری و علمی و بازرگانی دارد ؛ می تواند
و باید که فرد موفقی باشد ؛ و زمینه های رشد و ترقی خویش درون اجتماعی که
زندگی می کند را ، به آسانی فراهم بیاورد . بسیار پیش آمده است که افراد
موفق جوامع گوناگون بشری ، به پیروزی هائی در زمینه جهانی نیز نائل شده و
به شهرت و امکانات مهمی نیز دسترسی پیدا کرده اند .
تقلید کردن در مواردی پیش پا افتاده
ای مثل تغییر دادن دکوراسیون خانه به تقلید از دیگران ، آرایش مو و چهره
مانند اشخاصی از میان دوستان و فامیل ، تغییر روش دادن در گویش و کنش خویش
به تقلید از دیگران ، و یا هر عمل مشابه اینها ، مواردی نیستند که اهمیت
چندانی در زندگی یک فرد داشته باشند ؛ تنها نتیجه ای که انجام دادن چنین
کردارهائی به آدمی می دهد ؛ بی ثباتی شخصیت در افراد مقلد از دیگران است !
از گذشته های بسیار دور تا کنون ، در
سراسر دنیا و نیز در کشور ما ، انسانهای شایسته ای داشته و داریم ؛ که در
اوج پیروزی و موفقیت های نام آور زیسته اند و همچنان نیز زندگی می کنند .
اما بسیاری از این افراد ، به هیچوجه از دیگران و در هیچ زمینه و شرایطی
تقلید نکرده اند . آنچه که موجب کسب چنان فضیلتی برای آنها شده ؛ خود بودن
آنها و تقلید نکردنشان بوده است .
چگونه است که در رابطه با مسائل دینی ،
به ویژه در مسأله های مربوط به مذهب شیعه در دین اسلام ، چنین عملی که از
دیدگاه جامعه شناسی کار شایسته ای نیست ؛ در میان عده ای از قشریون مذهبی ،
که با انجام دادن چنین عمل ناصحیحی مانند ( تقلید کردن ) ، آن را در
بالاترین مرتبه از فروع این شریعت محسوب می کنند ؟ تا جائی که اگر یک فرد
شیعه در مسائل دینی اش ، از یک مرجع تقلید ( یک روحانی با مرتبه آیت اللهی =
از نشانه های خدا بودن !! و به درجه مرجعیت برای پاسخ دادن به پرسشهای
مراجعان رسیدن ) پیروی و تقلید نکند ؟ دینی که دارد خدشه دار می گردد و از
او پذیرفته نخواهد شد ؟!!
چنین جبری در رابطه با انجام دادن
فرائض و مناسک دینی ، مؤمنان به آن تدین را وا می دارد ، که از آدم بودن
استعفا داده و به جامعه میمون ها بپیوندند ! البته قصد هیچگونه بی احترامی
نیست ؛ اما چگونه می توان به کسانی که حتی برای اجابت مزاج و فرم نظافت
کردن پس از آن ، جهت نزدیکی با همسران ، طریق ایستادن در محضر آفریدگار
هستی و ادای بندگی نزد او ( خواندن نماز ) ، و انجام دادن تمام اعمال مربوط
به انواع معاملات و …….. از حضرات آیات عظام = نشانه های عظیم پروردگار ،
باید پیروی بکنند به چشم آدم نگاهشان نمود؟
بسیار کوچک بودم که همواره یک حس
درونی ، این عمل را نزد من زشت و غیرمنطقی جلوه می داد . از همان دورانی که
به امر پدربزرگ و مادربزرگهای خانواده ، باید از سن تکلیف نماز می خواندیم
و روزه می گرفتیم ؛ زائد بودن این کار را دریافته بودم ؛ اما طبق سنت
خانوادگی و بر اساس روال معمول در جامعه ، تمامی این اعمال میمون آسا را
باید به انجام می رساندیم ! با آنکه تعداد بیشتری از بیست و شش نوه پدربزرگ
و مادربزرگمان ، تن به عمل نمودن این امر مسخره نمی دادند ؛ اما آن تعدادی
هم که جهت خودشیرینی کردن نزد آن پیران خانواده ، تظاهر به آن کار می
نمودند ؛ شهامت مطرح کردن چنین موضوعی را نزد آنان نداشتند !
وقتی برای خانواده ای که نسبتا همگی
شان باسواد و کتابخوان بودند چنین اجباری وجود داشت ؛ وقتی حتی عروس و
دامادهای فامیل هم جهت خوش خدمتی به بزرگترهای به اصطلاح مؤمن خانواده
همسرانشان ، ژست تدین و دینداری به خویش می گرفتند و کودکان خردسال خودشان
را ، به داشتن چنین طرز فکرهائی مجبور می ساختند ؛ از دیگرانی که بی سواد
بودند و همه دلخوشی شی آنها ، به کسب رهنمودهای امامان جماعت مساجد محله
هایشان بود ؛ چگونه می شد انتظار داشت ، که غلط بودن موضوعی به نام تقلید
از مراجع دینی ، در ارتباط با تمام مسائل زندگی شان را درک نمایند و از
ادامه دادن به چنین اعمالی خودداری بکنند ؟
اگر بگوئیم مسبب تیره روزی مردم ایران
در سی و اندی سال پیش ، و گرفتار شدن ایشان به استیلای حکومتی شوم و
خطرناک در میهنمان ، که جز جنایتکاری و چپاول و بیداد نمودن هیچ هنر دیگری
ندارند ؛ همین امر تقلید کردن از رساله های مراجع تقلیدشان می باشد ؟ سخن
گزافی نگفته ایم .
اگر عده ای خشکه مقدس دگم ، از این
آخوندهای رند و مکار فریب نمی خوردند ؟ اگر می دانستند که همین آخوندهای
کلاش ، پولهای ایشان را با عناوینی مانند : ” پرداختن خمس و زکات و ردّ
مظالم و حق امام و صدقه دادن ” و اینگونه ازمزخرفات نمی خوردند ؟ اگر می
دانستند که تمامی این اراجیف ، نکات از خود در آورده این آخوندهای شارلاتان
هستند ؟ که با این بهانه ها پول مردم نادان را می ستاندند و زندگی
منفعلشان را با آن پولها اداره می نمودند ؟ هرگز فریب نیرنگهای آنها را نمی
خوردند و به چنین سرنوشت شومی گرفتار نمی شدند !
اگر عده ای ظاهر بین ، فریب دغلکاری
های آخوندی انتقامجو مثل خمینی را نمی خوردند ؟ و به خاطر تقلید کردن از
کتاب توضیح المسائل آن قاتل بزرگ ، مفاد رساله اش را به عنوان پیروی و
تقلید از احکام دینی به فتوای مرجع مورد اطمینان خویش نمی خواندند و اجرا
نمی کردند ؟
اگر یک مشت بازاری متظاهر به دین ،
برای بهره برداری بیشتر مادی و رونق افزونتر هجره های خودشان ، مراسم مذهبی
بی خاصیتی مانند روضه خوانی های ماههای محرم و صفر ، برنامه های دوره ای
قرائت قرآن هفتگی در مساجد محل را راه نمی انداختند ؟ که تا مسلمانان در
محضر آخوندهای فرصت طلب روضه خوان ، پای منبرهای بی خاصیت ایشان ، گرد
بیایند تا سؤآلات شرعی خودشان را ، بر اساس فتاوی آقا !!! ( منظورشان خمینی
بود که همه چیز به او می آمد جز عنوان آقائی ) ، از آن آخوندهای پولکی
نوکران تاجران بازار بپرسند ؟ هرگز ملت شریف ایران ، به چنین دردسر بزرگی
دچار نمی شد !
” خلق را تقلیدشان بر باد داد ای دو صد لعنت بر این تقلید باد . ” !!

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر