۱۳۹۰ دی ۱۰, شنبه

علی نجاتی در شرایط وخیم جسمی باز هم زندانی شد!

کمیته هماهنگی، علی نجاتی کارگر و عضو هیات مدیره ی سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه با وجود تاکید پزشکان مختلف در روز سه شنبه ششم دیماه ۹۰ باز هم به زندان منتقل شد.

نجاتی که در زندان دچار مشکلات جسمی به ویژه در قلب شده بود به طور اورژانسی به مرخصی پزشکی فرستاده شد و پزشکان معالج دستور اکید استراحت مطلق در منزل به وی دادند.
پزشک قانونی شوش، نظریه ی پزشکان معالج را تایید کرد و دادستان شوش نیز اعلام کرده بود با مرخصی نجاتی موافق است، اما به هنگام مراجعه ی علی نجاتی به زندان، ماموران اعلام کردند که با مرخصی پزشکی وی موافقت نشده است!
بدین ترتیب نجاتی با وجود مشکلات و نارسایی های قلبی و در شرایط وخیم و اضطراری باز هم به زندان فرستاده شد.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری با محکوم کردن این برخورد دستگاه قضایی با علی نجاتی، خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط او و دیگر کارگران زندانی است.

دیدار جمعی از اعضای کمیته هماهنگی با خانواده ی بهنام ابراهیم زاده

 کمیته هماهنگی، جمعی از اعضای کمیته هماهنگی از شهرهای مختلف در روز پنجشنبه ۸ دیماه ۹۰ با خانواده ی بهنام ابراهیم زاده کارگر زندانی و عضو کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری دیدار کردند.

اعضای کمیته هماهنگی که از شهرهای مختلف به شهرستان اشنویه رفته بودند ضمن دیدار با اعضای خانواده ی بهنام به گفتگو در مورد مسائل کارگری پرداختند.
بهنام ابراهیم زاده که به دلایل و اتهامات واهی به ۵ سال زندان محکوم شده اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین محبوس است. بهنام، عضو کمیته پگیری ایجاد تشکل های کارگری و یک فعال کارگری بوده و همچنین به عنوان یکی از اعضای جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان در زمینه ی دفاع از حقوق کودکان کار و خیابان مشغول به فعالیت بوده است.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری خواهان اقدام فوری برای آزادی این عضو کمیته پیگیری و فعال کارگری و مدافع حقوق کودکان است.

دیدار جمعی از اعضای کمیته هماهنگی با خانواده ی بهنام ابراهیم زاده

 کمیته هماهنگی، جمعی از اعضای کمیته هماهنگی از شهرهای مختلف در روز پنجشنبه ۸ دیماه ۹۰ با خانواده ی بهنام ابراهیم زاده کارگر زندانی و عضو کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری دیدار کردند.

اعضای کمیته هماهنگی که از شهرهای مختلف به شهرستان اشنویه رفته بودند ضمن دیدار با اعضای خانواده ی بهنام به گفتگو در مورد مسائل کارگری پرداختند.
بهنام ابراهیم زاده که به دلایل و اتهامات واهی به ۵ سال زندان محکوم شده اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین محبوس است. بهنام، عضو کمیته پگیری ایجاد تشکل های کارگری و یک فعال کارگری بوده و همچنین به عنوان یکی از اعضای جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان در زمینه ی دفاع از حقوق کودکان کار و خیابان مشغول به فعالیت بوده است.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری خواهان اقدام فوری برای آزادی این عضو کمیته پیگیری و فعال کارگری و مدافع حقوق کودکان است.

نیروی به اصطلاح انتظامی به بانوان دستگیر شده تجاوز می کنند، پس غیرت مردان ما کجا رفته تا این دزدان ناموس را سر به نیست کنند؟

ماموران کلانتری های ۱۱، ۱۲ و ۱۳ قزوین در طرح امنیت اخلاقی و مبارزه با مظاهر بدحجابی و فساد برای خودشان یک باند تشکیل داده اند و از این فرصت کمال سوء استفاده را برده اند. نقی محمودی وکیل دادگستری پرده از این تجاوز برداشته و گفته است که:
“این ماموران زحمتکش در حال انجام وظیفه، خودرو دخترانی که بدحجاب بوده اند را متوقف می کردند و به پارکینگی به نام پارکینگ شرکت نفت انتقال می دادند و در آنجا با ترساندن دختران که بیشترشان دانشجو بوده اند، آن ها را تهدید می کردند که این پرونده برایشان سنگین تمام می شود و ممکن است با گزارشی که این برادران متجاوز تهیه می کنند به چندین سال زندان محکوم شوند.
دختران دانشجو هم که بیشترشان غیر بومی بوده اند از پلیس حافظ ناموس ملت می خواستند که در حق آن ها لطفی بکنند و آن ها هم جبران می کردند. ماموران کلانتری با گرفتن شماره تماس دخترها قول می دادند که مشکل آن ها را خودشان حل کنند.
بعد با آن ها تماس می گرفتند و در همان پارکینگ قرار می گذاشتند که بیاید خودرو را تحویل بگیرد. وقتی که دخترهای بی خبر از همه جا به پارکینگ می رفتند ماموران هم ” وظیفه اشان ” را انجام می داده اند و به دختران بینوا تجاوز می کردند.
در یکی از همین روزها گویا یکی از فرماندهان مبارزه با مفاسد اجتماعی گذرش به این پارکینگ می خورد و می بیند که خودرو کلانتری ۱۲ زیر پل پارکینگ مثلا مخفی شده است. مشکوک می شود و داخل پارکینگ می رود و می بیند که یکی از پلیس ها با لباس نظامی در حال “انجام وظیفه” و تجاوز به دختری بینواست.
همانجا با اطلاعات نیروی انتظامی قزوین تماس می گیرد و با دستگیری این مامور هفت نفر دیگر هم لو می روند.در بررسی های اولیه مشخص شده است که تا به حال ۱۸ دختر دانشجو به دام این ماموران افتاده اند. همینطور ۱۰۰ مورد تعهد و شماره تلفن از دختران دانشجو در محل کار این مامور پیدا می شود.
بعد که داستان ادامه پیدا می کند، مأمورین آگاه می شوند که رئیس باند “ماموران متجاوز نیروی انتظامی” ماموری بوده به نام باقر افشار و در بازرسی از منزل این “وظیفه شناس” هم ۲۰۰۰ بطری مشروب کشف می کنند. نیروی انتظامی قزوین پرونده را به دادگستری قزوین نمی فرستد و خبرنگاران محلی هم اجازه ورود به این ماجرا را ندارند.”
هم میهنان، دختران و بانوان بیگناه ایرانی چرا و به چه دلیل باید همواره اینگونه ستم ها و رنج ها را تحمل کنند؟. چرا به زنان این چنین و توسط کسانی که سوگند خورده اند تا امنیت را برای شهروندان برقرار کنند، ظلم می شود و این فرشتگان بینوا مورد تجاوز قرار می گیرند؟. مگر آنان چه جرمی را مرتکب شده اند؟. مگر نه اینکه این بانوان نیز همچون تمامی ما ایرانیان در حال پس دادن تاوان اشتباهات نسل گذشته اند؟.
آیا نباید مردم برای اعتراض بدین جنایت به پا خیزند و پاسگاه های بسیج، گشت ارشاد و نیروی انتظامی را در شهر محل زندگی شان زیر و رو کنند و بدان دیوانگان خردباخته به شدت مسلمان که همچون یاران پیامبرشان محمد ابن عبدالله، به زنان و ناموس مردمان تجاوز می کنند و سرمایه هاییشان را با بهانه های مختلف غارت می کنند، بفهمانند که با این رفتار شرم آور و پلیدشان از کمترین احترامی در جامعه برخوردار نیستد؟.
مردمان ایران زمین تا کی می خواهند چشمان شان را در برابر این همه جنایت، آدمکشی، غارت، شکنجه و تجاوز به جوانان بی دفاع میهن مان ببندند و به زندمانی های روزمره و ماشینی شان ادامه دهند؟ تا کی می خواند به هر وضعیت اسفناکی عادت کرده و طوری برخورد کنند که گویی روزانه فاجعه ای تازه در کشورمان رخ نمی دهد؟ این سکوت سرسام آور هم میهنان مان تا به کی ادامه خواهد داشت؟
چه زمانی این مردم تصمیم خواهند گرفت که آخوند و پاسدار و بسیجی را پس از سه دهه ستم و جنایت و خیانت و خونخواری، از جامعه طرد کرده و با ایشان کوچکترین رابطه ای نداشته باشند؟ چه زمانی مردم ایران دست از مغلطه هایی چون “این آخوند خوب است و یا این آخوند با بقیه فرق دارد ” بردارند و یک بار برای همیشه، این دندان خراب شده و لق را بکشند و دور بیاندازند؟
مردم ایران زمین باید چقدر جنایت بیشتر ببینند؟ چقدر در فقر و فلاکت و بدبختی و رنج و بیماری غرق شده و دست و پا بزنند؟ چه مقدار دسته دسته جوانان دلاور میهن را ببینند که در زندان ها زیر شکنجه و درد اند و یا بر چوبه های دار بوسه می زنند؟ تا چه اندازه باید شاهد تجاوز به ناموس شان توسط نیروی انتظامی و بسیجیان و پاسداران و علمای دینی باشند تا خون شان به جوش آید و غیرت خشک شده شان، تکانی بخورد و بر خیزند و ریشه این نا مردمی ها را بسوزانند؟
تا به کی قشر دانشجو و با سواد و روشنفکر باید تاوان ندانم کاری ها و جهالت و خردباختگی و بی تفاوتی و سکوت این مردمان را بدهد؟ تا به کی جوانان خوش آتیه ایرانی باید در به در و آواره چهار گوشه دنیا شوند تا بتوانند آزادانه بنویسند و فریاد بزنند، بلکه شاید معجزه ای رخ دهد و مردمان ایران زمین به بردگی و تو سری خوردن و سکوت کردن شان پایان دهند؟
کجایند باقر خان ها و ستار خان ها؟ آیا روح بابک و مازیار و آرش و سیاوش و یعقوب و آریو برزن ها در بدن هیچ یک از ایرانیان دمیده نشده است؟ آیا قهرمانان و دلاوران همگی رخت سفر بستند و از مملکت به اسارت در آمده مان، کوچ کردند و در جای دیگری غیر از ایران سکنی گزیدند؟ آیا همیشه باید اسکندری باشد تا ایرنیان را از بند اسارت و دیکتاتوری نجات دهد؟
اگر بابک خرمدین زنده بود و می دید که پلیس و نیروهای انتظامی کشور، نوع پوشش بانوان ایرانی را بهانه کرده و با ترساندن و تهدید ایشان، به زنان و دختران ایرانی تجاوز می کنند، چه می کرد؟ می ایستاد و تماشا می کرد تا دختران بیشتری به دام آن جنایتکاران بیافتند و یا بر می خاست و اسلحه ای به دست می گرفت و مزدوران و جنایتکاران را نابود می کرد؟.
در پایان، و در شرایط نا امنی کنونی وظیفه بانوان و دوشیزگان ایران است که از این بی شرف ها و دزدان ناموس مانند آخوندها، بسیجی، و به اصطلاح مأمورین نظامی  فاصله بگیرند و هرآنچه از آنان دیدند بلادرنگ، بی پرده  وبا کمترین گذشت و کوتاهی با بستگان خود در میان گذارند. این بی وجدان ها دزدان ناموسند. اگر هم دستگیر شوند رژیم جنایکتار زن ستیز با آنان کاری نخواهد داشت.
بانوان باید در خیابان ها باهمدیگر و با بستگان خود حرکت کنند، و به تنهایی حاضر نشوند که به کلانتری بروند. کلانتری  و پاسگاهها مرکز  دزدان ناموس  و بی شرف هایی است که به ناموس مردم دست درازی می کنند، کسانی هم که این مقاله را می خوانند باید به دوستان و بستگان خود در ایران این خطر را اعلام کنند. در هرحال، همان گونه که می دانیم، بنا به یادواره معروف: «هرکجا که خرس است، جای ترس است»، و باید از این گروه زنباره و زن ستیز مانند افراد وبایی فرار کرد و به آنان نزدیک نشد.

بیانیه جمعی از زندانیان سیاسی محبوس در رجایی شهر و اوین به مناسبت سالگرد وقایع عاشورای۸۸

به مناسبت سالگرد وقایع عاشورا و موج گسترده سرکوب آزادیخواهان در حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری، جمعی از محکومین سیاسی آن حوادث که در زندان های رجایی شهر و اوین محبوس هستند، با صدور بیانیه ای تحلیلی، گوشه ای از وقایع را مورد تحلیل قرار داده و بر تداوم همان مسیر تاکید کرده اند.

گزارش های رسیده به جرس حاکی است که این زندانیان سیاسی محبوس در زندان های رجایی شهر و اوین، در بیانیه خود خطاب به ملت ایران آورده اند: "همان گونه که ندای زینب و اسیران عاشورا در مجلس بزم یزید، خواب خوش جباران را آشفت و ندای مظلومیت حسین را و راه حق جویانه او را برای همیشه در تاریخ جاویدان ساخت، ما نیز وظیفه ی خود دانستیم تا با نوشتن این نامه گوشه ای از حقایقی را که در سال 88 و به ویژه در روز عاشورا اتفاق افتاد، برای آنها که در صحنه حضور نداشته و حکومت با استفاده از رسانه ی ملی سعی در تحریف واقعیت در نزد آنان را داشته روایت کنیم و رسالت تاریخی خود را به انجام برسانیم."

در این بیانیه خاطرنشان شده است: آن چه بیش از هر چیز مهم است این است که حسین و پیروانش قیام برعلیه ظلم و تزویر را به تمام فرایض دینی مقدم داستند و با نثار خون خویش نقاب از چهره ی ظالمان مردم فریب برداشتند و مردم ایران نیز با الهام از عاشورا صحنه عزاداری را به صحنه ی مبارزه با تزویرگران حاکم بدل ساختند، به راستی که تاریخ حقانیت این قیام را به قضاوت خواهد نشست و بر ماست که ادامه دهنده ی راه همه ی شهدای سال 88 و قیام حق طلبانه ی مردم ایران باشیم.

متن این بیانیه که  در اختیار جرس قرار گرفته و خاطرنشان شده "به دلیل محدودیت های فراوان با تاخیر به بیرون از زندان راه یافته"، به شرح زیر است:

ملت شریف و آگاه ایران
عاشورای حسینی و قیام امام حسین برعلیه دستگاه حکومتی فاسد و عوام فریب اموی برای درهم کوبیدن بساط ظلم و فساد و پایان دادن به دروغ پردازی های مدعیان دین و سوء استفاده کنندگان از حاکمیت دینی برای انباشت ثروت و غارتگری بیت المال مسلمانان سرآغاز فصل جدیدی از کتاب دینداری است که در آن اهمیت مبارزه با ستمگران فاسد و بدعت گزار حتی از زیارت کعبه و فریضه ی حج نیز بیشتر است.

امام حسین با عدم بیعت با یزید و قیام برای نجات مظلومینی که خسته از سالهای بیدادگری بنی امیه دست کمک به سوی او دراز کرده بودند، ثابت کرد که پرداختن به امور مردم و بازپس گیری حق مظلومین از ستمگران و رسوا ساختن مدعیان دروغین دین که با تظاهر به دینداری، قصد فریفتن مردم برای تمکین از حکومت فاسد خویش را داشته اند به بسیاری از فرایض دینی دیگر ارجحیت دارد و این درس بزرگی بود که حسین به همه ی دین داران تاریخ آموخت.

مردم آگاه و مبارز ایران برای دست یابی به حقوق پایمال شده ی خویش و با خواست نفی استبداد و دستیابی به عدالت و آزادی و آزادی و استقلال، با الهام از قیام عاشورا در سال 57 به صحنه مبارزه با رژیم استبدادی پهلوی وارد شدند و توانستند با مبارزه ی توام با ایثار و نثار جان خویش پایه های سلطنت فاسد پهلوی را در هم بشکنند، اما متاسفانه عده ای فرصت طلب که عقده ی سالها حقارت و حاشیه نشینی و تضعیف از سوی حکومت را در دل داشتند به پشتوانه ی جمعی از جاهلان ناآگاه چماق به دست، و با حذف و کشتار همه ی دگراندیشان و مبارزان راستین راه حق وعدالت، عنان قدرت را در دست گرفته و این بار به نام مذهب پایه های حکومت دیکتاتوری و ستمگر خود را بر گرده ی مردم رنج کشیده ایران بنا نهادند، که حاصل سی سال حکومت ظالمانه ی آن ها چیزی جز فقر، فساد و محرومیتهای اجتماعی گسترده و اختلاف طبقاتی فاحش و جنگ و ویرانی و عقب ماندگی گسترده ایران در همه ی عرصه های علمی و فنی از صحنه ی رقابت های جهانی به بار نیاورد.

دستاورد این حکومت نکبت بار که با از بین رفتن بخش زیادی از منابع ملی و یا تاراج آنها توسط بیگانگان مشرق و مغرب حاصل شد، سرازیر شدن درآمدهای سرشار نفتی به جیب سودجویان حاکمیت و وابستگان آنها بود که حاصل آن را می توان در زندگی های اشراف زده و پرهزینه ی بسیاری از افرادی که در این دوران دستی در حاکمیت داشته اند مشاهده کرد و اموال و دارایی های منقول و غیر منقولی را که با سوء استفاده از قدرت از فهرست اموال عمومی خارج و به مالکیت خود و خانواده و وابستگان در آورده یا تبدیل به سرمایه های نقدی نموده و به خارج از کشور گسیل داشته اند دید و این درحالی بوده که در طی این سال ها با ایجاد فضای رعب و وحشت و سرکوب برای مردم ، هرگونه صدای اعتراض و مخالفت را به نام مخالفت با دین و حفظ اصل نظام که آن را اوجب واجبات دانسته اند ! در نطفه خفه کرده و جمع زیادی از منتقدان و دگراندیشان را با مجازات هایی همچون اعدام، زندان، شکنجه و تبعید مواجه ساخته و یا در جریان قتلهای زنجیره ای از میان برداشته اند، جالب است که روش های توجیه وضع موجود و مقابله با معترضان و سرکوب آنها به نام دین در تمام حکومت های فاسدی که به نام دین بر مردم استیلا یافته اند شباهتهای زیادی با هم دارد، و همه خود را مظهر و مرجع حکومت الاهی و مخالفان خود را اراذل و اوباشی می شمارند که با دین خدا و حکومت خدا به مبارزه برخاسته اند. به طوری که یزید نیز امام حسین و یارانش را شورشگران علیه خلیفه خدا و ضد دین و محارب دانسته و ریختن خون آنها را حلال می دانست. حجاج بن یوسف نیز که تاریخ از جنایات و خونریزی های ددمنشانه او صفحات تاریکی را نقل می کند. مخالفین خود را محارب می شمرد و در حمله به شهر مکه 50 هزار نفر از مردم را به جرم ضدیت با حاکمیت دین بی رحمانه قتل عام کرد.

مقایسه روشها و رفتارهای حاکمان جمهوری اسلامی و زندگی اشرافی بسیاری از آنان و بررسی دارایی های افسانه ای خانواده های آنها و هزینه های سرسام آوری که برای اداره کردن مراکز اصلی قدرت نظیر بیت... با چندین هزار نفر پرسنل امنیتی و حفاظتی از ثروت عمومی جامعه، مصروف می شود. شباهت های زیادی با نحوه رفتار و منش حکومتی بنی امیه، معاویه و یزید و اشرافیت لجام گسیخته ای که با غارت بیت المال فراهم گردیده بود دارد که با قدری مطالعه حق جویانه در تاریخ و بررسی آگاهانه وضعیت موجود به روشنی می توان آنها را دریافت.

اختلاف طبقاتی عمیق و غارتگری حاکمان و فشارهای ناشی از فقر عمومی در جامعه، موج سهمگینی از نارضایتی عمومی را ایجاد کرده که هرازچندگاهی در صحنه ی اعتراضات اجتماعی، بخشی از آن به نمایش گذاشته می شد. جمهوری اسلامی برای گذار از این نارضایتی ها، به راه حل مطرح کردن شعار عدالت و روی کار آوردن جناح جدیدی که عمدتا وابستگان نظامی و امنیتی رژیم بودند با روی آوردن چهره ای عوام فریب به نام احمدی نژاد رسید، که در پس مطرح شعارهای به ظاهر عدالت خواهانه فاز جدیدی را برای حاکمیت باز کند که حرکت تدریجی کشور را به سوی اقتصاد آزاد سرمایه داری با روندی خزنده و پنهانی را تسریع بخشد و در این میان با فریفتن مردم با اقدامات عوام فریبانه هم چنان فضای پشت پرده ی اقتصاد برای چپاولگری عناصر حاکمیت باز بگذارد با این تفاوت که این بار جناح نظامی و امنیتی که تاکنون در انتهای صف حاکمیت و پشت سر روحانیت قرارگرفته بودند با کنار زدن آنها خود را به ابتدای صف غارتگری رسانده اند. در دست گرفتن بسیاری از ارکان سیاسی و اقتصادی کشوراز سوی سپاه و فرماندهان آنها در سالهای ریاست احمدی نژاد دلیل روشنی بر این مدعاست. در این میان مردم هوشیار و آگاه ایران با مشاهده دقیق اتفاقاتی که در صحنه اقتصادی کشور در دوره ی اول ریاست جمهوری نامبرده رخ داد و تضاد آن ها با شعارهای به ظاهر عدالت طلبانه و مشاهده موارد هم چون سرکوب بی رحمانه و بی سابقه ی جریانات حق طلبانه کارگری ، تعطیلی بسیاری از صنایع به دلیل حجم گسترده کالاهای وارداتی مصرفی که عمدتا از سوی سپاه صورت می گرفت. فقر و بی کاری گسترده مردم و افزایش نرخ تورم و جهش ناگهانی نرخ مسکن ، واگذاری پروژه های عظیم اقتصادی هم چون عسلویه به سپاه و چندین و چند مورد آشکار دیگر ، با زیرکی دریافتند که شعارهای احمدی نژادی پاسخگوی مطالبات ضد استبدادی و عدالت خواهانه آنها نیست و نخواهد بود. و با امید به تغییر اوضاع و شکست انحصار گرایی با حضور گسترده در انتخابات سال 88 و رای به کاندیدای رقیب ، قصد غلبه بر جریان تزویرگری حاکم را داشتند که متاسفانه با تقلب سازمان یافته ی گسترده در انتخابات ، این عده از جناح حاکم نشان دادند که نه فقط برای رای و نظر مردم در عرصه ی سیاست ارزشی قائل نیستند بلکه با تمام چنگ و دندان از موقعیت به دست آمده دفاع می کنند و برای ادامه نقشه های شوم خود به هر نیرنگی برای حفظ قدرت متوسل خاهند شد.

پس از انتخابات مردم آگاه و در صحنه ی ایران برای حفظ و صیانت از حق حاکمیت قانونی خویش و پاسداری از رای خود، دست به اعتراضات خیابانی گسترده و آرام و مسالمت آمیز زدند و اعتراض خود را نسبت به ظلم و فساد حاکم به نمایش گذاشتند که متاسفانه ، حکومت با بهره گیری از نیروهای ناآگاه و فریب خورده و شعبان بی مخ های چماق به دست با هجوم ناجوانمردانه به صفوف مردم، تعداد زیادی از مردم را به خاک و خون کشیده و عده ی زیادی را دستگیر و مورد آزار و اذیت و شکنجه و حتی تجاوز قرار دادند که شرح ماوقع به طور گسترده به اطلاع همگان رسیده است. اعتراضات گسترده ی مردمی در شهرهای مختلف کشور در روزها و مناسبت های مختلف ادامه یافت تا به عاشورای سال 88 رسید و یک بار دیگر الهام از قیام امام حسین در مبارزه با ظلم و تزویر ، جوهر آزادی خاهی ملت ایران را به جوش آورد و آن ها را به صحنه ی اعتراض مسالمت آمیز در روز عاشورا کشانید که متاسفانه باز هم حکومت به بهره گیری از جمع کثیری نیروهای خود فروخته و یا فریب خورده ناجوانمردانه به صفوف مردم بی سلاح هجوم آوردو فجایع ناگواری را خلق کرد که حمله با چاقو و قمه به مردم عزادار ، پرت کردن زنان و سالخوردگان از روی پل به پائین ، کشتار با گلوله و زیرگرفتن عابرین با ماشین های نظامی گوشه ای از سبعیت و ددمنشی دشمنان مردم و مستبدین حاکم است. البته مقاومت و دفاع جانانه مردم در برابر متجاوزین و در هم شکستن نیروهای تا بن دندان مسلح رژیم با نیروی ایمان و اراده هم صفحه ای از تاریخ درخشان مردم ایران است که بی شک برای همیشه به یادگار خواهد ماند.

در پایان عاشورای خونین سال 88 تعداد زیادی از مردم حاضر در صحنه که بسیاری از آن ها فقط نظاره گر حوادث بودند دستگیر و تعداد زیادی از فعالین سیاسی هم در روزهای بعد به بهانه های واهی به جمع آن ها افزوده شدند.

حکومت که تاکنون با شعار حکومت دینی خود را یکه تاز صحنه ی دین گرایی می دانست ، از این که مردم هم توان این را دارند که با الهام از جوهره ی آزادی خواهی و ظلم ستیزی یپشوایان مذهبی خود به مبازره با حکومت برخاسته و به عبارتی با مذهب واقعی به جنگ مذهب ساختگی و دنیا طلبانه حاکمان بروند، به شدت به وحشت افتاد و با تلاشی مذبوحانه سعی کرد تا با گردآوری نیروهای وابسته به خود و به صحنه آوردن اجباری کارمندان ، نظامیان ، دانش آموزان ، از تهران و شهرستان های در نمایش مسخره و ساختگی روز نهم دی ماه ، به خیال باطل خود هماوردی برای قیام خود جوش و مردمی و حق طلبانه روز عاشورا فراهم آورد که این بار نیز یادآور جشن و پایکوبی لشگریان یزید در بعد از ظهر عاشورا و روزهای بعد بود که برای تقویت روحیه ی نیروهای خود باخته ای که دستشان به خون مردم آغشته گشته بود صورت پذیرفت. بعد از این رویداد تاریخی ، حکومت با شکنجه و تهدید و دستگیرشدگان و حتی خانواده های آن ها سعی کرد تا با جمع آوری اعترافات ساختگی به مردم بقبولاند که قیام عاشورای 88 یک حرکت خودجوش مردمی نبوده و با دخالت سازمان یافته بیگانگان و یا جریان های سیاسی داخل و خارج کشور صورت پذیرفته است. حاصل این دادگاه های فرمایشی صدور احکام سنگین ، زندان ، تبعید و حتی اعدام برای افرادی بود که بسیاری از آن ها فقط برای تکمیل سناریوی رژیم در اثبات وابستگی قیام عاشورا دستگیر شده و بسیاری از آنها حتی در صحنه نیز حضور نداشتند.

مردم غیور ایران!
همان گونه که ندای زینب و اسیران عاشورا در مجلس بزم یزید، خواب خوش جباران را آشفت و ندای مظلومیت حسین را و راه حق جویانه او را برای همیشه در تاریخ جاویدان ساخت، ما نیز وظیفه ی خود دانستیم تا با نوشتن این نامه گوشه ای از حقایقی را که در سال 88 و به ویژه در روز عاشورا اتفاق افتاد، برای آنها که در صحنه حضور نداشته و حکومت با استفاده از رسانه ی ملی سعی در تحریف واقعیت در نزد آنان را داشته روایت کنیم و رسالت تاریخی خود را به انجام برسانیم. آن چه بیش از هر چیز مهم است این است که حسین (ع) و پیروانش قیام برعلیه ظلم و تزویر را به تمام فرایض دینی مقدم داستند و با نثار خون خویش نقاب از چهره ی ظالمان مردم فریب برداشتند و مردم ایران نیز با الهام از عاشورا صحنه ی عزاداری را به صحنه ی مبارزه با تزویرگران حاکم بدل ساختند، به راستی که تاریخ حقانیت این قیام را به قضاوت خواهد نشست و بر ماست که ادامه دهنده ی راه همه ی شهدای سال 88 و قیام حق طلبانه ی مردم ایران باشیم.

پدر علیرضا فلاحتی: چه بر سر این نظام آمده که امروز جای فرزندان ما در زندان است؟

علیرضا فلاحتی دبیر شاخه جوانان حزب مشارکت مازندران که در روز ۲۱آذر برای گذراندن شش ماه حبس تعزیری، خود را به زندان متی کلا معرفی کرده بود ابتدا به بند قرنطینه زندان( محل نگهداری معتادین) منتقل و سپس به همراه آریا آرام نژاد و به دستور رئیس اداره زندان شهرستان بابل به بند سارقین انتقال یافته است. این دو در ادامه این انتقال غیرقانونی و نگهداری در بند مجرمین روزه سیاسی نامحدود گرفته اند.
 
آقای فلاحتی با اشاره به انتقال فرزندش به بند سارقین به "جرس" می گوید: "بعد از ده روز از اجرای حکمش، جای او و آریا را به بند قاچاقچیان و اشرار منتقل کردند. اگرچه آنها هم براثر سیاستهای غلط همین نظام، لات و قاچاقچی شده اند اما پسرم و آریا اعتراض کردند که جایگاه آنها باید حفظ شود و جایشان در میان قاچاقچیان نیست. من با دادستان تماس گرفتم و مشکل را گفتم، او به من گفت شما مطمئن هستید که اینها را همبند سارقین کرده اند؟ گفتم بله، بعد به من گفت از شما تشکر می کنم که این اطلاعات را به دادید و همین الان قضیه را حضورا پیگیری می کنم. پنج دقیقه بعد همسر آریا حضوری با دادستان ملاقات می کند، همین دادستان که به من اینطور گفت به همسر آریا می گوید دروغ می گویید. بچه ها می خواهند شانتاژ خبری درست کنند. فردای آن روز همسر من به دادستان تلفن می کند، همین آقای دادستان به خانم من می گوید مگر زندان هم طبقه دارد؟ تا اینجا را داشته باشید که آقای دادستان سه جور حرف زده است. پریروز دوباره با دادستان صحبت کردم و گفتم بچه ی من پاک ترین بچه ی ایران است ، هیچ کس نمی تواند که مدعی شود که فرزندی باخصوصیات اخلاقی علیرضا دارد: مومن ، پاک ، راستگو ، درستکار ... این بچه حالا اسیر شماست، چرا اینقدر او را اذیت می کنید؟ شما که این همه از مولا علی می گویید، آیا با ابن ملجم که قصد جانش را کرد این چنین کرد؟ دوباره به من گفت چشم چشم حتما پیگیری می کنم..."

در ادامۀ فشارها بر روی فعالین مازندرانی، شعبه سوم دادگاه تجدید نظراستان مازندران، احمد میری را به دوازده ماه، علیرضا شهیری را به نه ماه، آریا آرام نژاد، علیرضا فلاحتی، محمد رضا ملکی، محمد معصومیان، و مصطفی ابراهیم تبار هریک را به شش ماه و علی اکبر سروش را به چهار ماه حبس تعزیری محکوم کرد که بعد از آن برای اجرای حکم فراخوانده شدند.

فلاحتی به تماس تلفنی علیرضا اشاره می کند و ادامه می دهد: "امروز علیرضا با منزل تماس گرفت و گفت آقای دکتر سروش و میری و شهیری هم همبند او و آریا شده اند و گفت نگران نباشید، خانم میری هم که تماس گرفته گفته است که آنها در بند سارقین نگهداری می شوند. "

پدر علیرضا فلاحتی می افزاید: "من خودم از مبارزین دوره شاه هستم و زندان رفتم، قرار بود که در بعد فرهنگی در نظام جمهوری اسلامی بچه هایی را مثل علیرضاها تربیت کنیم. پس چه شد که امروز علیرضاها باید در زندان باشند؟ چه بر سر این نظام آمده است؟ یکی از شعارهای ما در آن زمان این بود که فساد باید نابود شود، حالا چه شده که تن فروشی در جامعه ی ما شغل شده؟ به من مسلمان ایرانی حق نمی دهید که این سوال را بکنم؟ یا فرزند من حق ندارد این سوال را از من بپرسد که بابا شما که انقلاب کردید گفتید عدالت اجتماعی باید اجرا گردد، زندانی سیاسی باید آزاد گردد، احزاب و رسانه ها باید آزاد باشند، انتخابات باید آزاد باشد، پس اینها کجاست؟ من چه جوابی دارم به او بدهم؟ آقایانی که می گویند در زندان طبقه نداریم! آقای دادستان از آقای خامنه ای که در دوران شاه در زندان بوده سوال کند که شما در زندان شاه کجا بودید؟ آیا با لات و اشرار هم بند بودید؟ خاطرات سیاسی زندانیان سیاسی را بخوانید که کجا بودند. قهرمانی یک گردن کلفت لات بود که در زمان شاه او را در زندان قصر هم بند توده ای ها کردند، در آخر او توده ای شد و بار دوم به خاطر توده ای بودن محاکمه می شود. قطعا رفتار امثال علیرضا بر اشرار در زندان تاثیر می گذارد. وقتی علیرضاها و دکتر سروشها نماز می خوانند و آن لات می بیند که نماز خواندن آنها با نماز خواندن دیگران فرق می کند، قرآن خواندن و تفسیر آن با دیگران فرق می کند ، آن لات از خودش می پرسد من در نظام جمهوری اسلامی دزدی کردم و اینجا هستم اما امثال علیرضاها چرا در اینجا هستند؟! او که اهل نماز ، روزه ، قرآن و نهج البلاغه است چه شد که باید در زندان باشد؟ که قطعا بر او تاثیر مثبت خواهد گذاشت."

هرانا؛ تفتیش منزل یک فعال سیاسی در اشنویه

ماموران وزارت اطلاعات شهرستان اشنویه با مراجعه به منزل یک فعال سیاسی با توسل به خوشنت اقدام به تفتیش منزل ایشان کردند.
 اشنویه،  ماموران وزارت اطلاعات مورخ ۳ دی ماه ۹۰ جهت تفتیش منزل آقای هدایت ارزانی بدون نشان دادن حکم قضایی با قهروخشونت وارد منزل ایشان شده و مبادرت به ضبط و توقیف برخی وسایل از جمله کامپیوتر و جزوات و سی دی نمودند.
لازم به ذکر است که پیشتر نیز در ۲۲ تیر ماه ۹۰ ماموران امنیتی بدون نشان دادن حکم قضایی جهت بازداشت نامبرده وارد منزل ایشان شده بودند که موفق به بازداشت وی نشدند.

تعویق دادگاه عبدالفتاح سلطانی وکیل دادگستری

مروز ۱۰ دی ماه دادگاه عبدالفتاح سلطانی، وکیل دادگستری و عضو کانون مدافعان حقوق بشر در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیر عباس، برگزار نشد.

به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، آقای سلطانی در ساعت ۱۰ صبح پس از حدود ۴ ماه بازداشت موقت برای برگزاری جلسه دادگاه به دادگاه انقلاب اسلامی تهران منتقل شد که این دادگاه به علت عدم حضور نماینده دادستان برگزار نشده و تاریخ مشخصی برای برگزاری مجدد دادگاه این وکیل دادگستری از سوی شعبه ی ۲۶ تعیین نگردیده است.

پیشتر در دفاعیات آخر که از سوی شعبه سوم دادسرای مستقر در زندان اوین اخذ گردید اتهامات این فعال حقوق بشر، «اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور-ماده ۶۱۰»، «تبلیغ علیه نظام -ماده ۵۰۰» و «تاسیس گروه به قصد برهم زدن امنیت کشور از طریق تاسیس کانون مدافعان حقوق بشر - ماده ۴۹۸» عنوان شده بود.

عبدالفتاح سلطانی، روز نوزدهم شهریورماه، برای بار چهارم در حالی که به منظور انجام امور شغلی و پیگیری پرونده موکلین خود به دادگاه انقلاب مراجعه کرده بود، توسط چهارتن از ماموران امنیتی بازداشت شد و سپس ماموران به همراه وی به دفتر و منزل ایشان مراجعه کرده و ضمن تفتیش چندساعته، اسناد، کامپیوتر شخصی و وسایل ایشان را ضبط کردند.

تداوم بازداشت هومن فخار در زندان اوین

هومن فخار فعال حقوق کودک و زنان  در تاریخ ۲۳ مهر ماه گذشته توسط مأموران لباس شخصی که حکمی مبنی بر بازداشت وی همراه نداشتند،  با رفتاری بسیار توهین‌آمیز و همراه با خشونت بازداشت شده بود.
به گزارش «خانه حقوق بشر ایران» با گذشت دو ماه نیم  از بازداشت این فعال حقوق کودک هنوز در زندان به سر می برد و تا کنون یک جلسه داگاه برای وی برگزار شده است.
جلسه دوم دادگاه فخار به علت فوت وکیل او برگزار نشده و به تعویق افتاده است.
هومن فخار  پیش‌تر در تاریخ ۲۹ بهمن ماه سال گذشته نیز بازداشت و  به قید وثیقه و به طور موقت آزاد بود. وی ۳۲ ساله، مهندس برق (از هلند) و ساکن تهران و از فعالین حقوق بشری و دبیر انجمن اروپایی آموزش در زندان است.

ملاقات خانواده مهندس محمد توسلی با گذشت حدود دو ماه بازداشت

خانم یزدی(خواهر دکتر ابراهیم یزدی، دبیر کل نهضت آزادی ایران) در این ملاقات حضوری که حدود ۲۰ دقیقه بطول انجامید، وضعیت محمد توسلی را در مقایسه با ملاقات پیشین بهتر توصیف نمود.
خانم یزدی اضافه نمود که وضعیت عمومی مهندس توسلی در کل نسبت به سابق بهتر بوده است.
اطلاعات دیگری دربارهء نوع اتهام و یا ادامهء بازداشت محمد توسلی در دسترس نیست.
مهندس محمد توسلی، رئیس دفتر سیاسی نهضت آزادی ایران روز ۱۲ آبان ماه سال جاری بازداشت شد و دستگیری این فعال ملی – مذهبی، در ارتباط با نامهٔ اخیر ۱۴۳ فعال سیاسی و اجتماعی عنوان گردید.
در این نامه که خطاب به رییس جمهور پیشین ایران نگاشته شده بود این فعالان سیاسی و اجتماعی گوشزد کرده بودند؛ “کمترین چشم‌انداز روشنی برای صیانت از آرای مردم و برگزاری انتخابات آزاد، سالم و منصفانه وجود نخواهد داشت.”
گفتنی است محمد توسلی اولین شهردار تهران بعد از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ بوده و بعد از انقلاب بار‌ها بازداشت شده و تحت شکنجه قرار گرفته است.
آخرین بازداشت او مربوط به روزهای بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ است که حدود دو ماه را در بند ۲۰۹ زندان اوین سپری کرد.
علاوه بر مهندس توسلی، دختر کوچک ایشان، مهندس لیلا توسلی و داماد وی، مهندس فرید طاهری که همگی‌ از اعضای نهضت آزادی هستند در زندان بسر می برند.
اتهام لیلا توسلی، شهادت دادن دربارهٔ عبور خودروی نیروی انتظامی از روی پیکر یکی‌ از معترضین در عاشورای ۸۸ است.

برگزاری دادگاه مدیران سایت مجذوبان نور در دادسرای اوین

تارنمای «مجذوبان نور» گزارش داده است که امیر اسلامی ٬ امید بهروزی ٬‌مصطفی دانشجو ٬ فرشید یداللهی ٬‌حمید مرادی ٬ افشین کرم پور و رضا انتصاری وکلا و مدیران سایت مجذوبان نور تفهیم اتهام شدند.
اتهامات وارده بر این دراویش گنابادی از این قرار است : توهین به رهبری ٬ تشویش اذهان عمومی ٬ اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی ٬ نشر اکاذیب ٬و عضویت در گروهک انحرافی ٬ لازم به ذکر است ٬‌حمید مرادی از مدیران سایت مجذوبان نور علاوه بر این اتهامات واهی و بی‌اساس ٬ متهم به تخریب اموال عمومی نیز شده ‌است .
بر اساس این گزارش، چهار ماه از بازداشت و حبس وکلا و مدیران سایت مجذوبان نور در زندان اوین می‌گذرد و در این مدت آنها شرایطی بسیار پر فشار و سخت را گذرانیده‌اند٬ که از میان می‌توان به بیش از دوماه نگهداری در سلول انفرادی تحت بازجویی و فشار بر این زندانیان اشاره کرد که منجر به وخامت وضعیت جسمی این دراویش زندانی از جمله حمید مرادی و امیر اسلامی شد .
این دراویش زندانی در تاریخ ۲۹ آذر ماه از بند ۲۰۹ زندان اوین به بند ۳۵۰ منتقل شدند.

۱۳۹۰ دی ۹, جمعه

تو را من چشم در راهم، برای زندانی سیاسی ژیلا کرم زاده مکوندی

به گزارش خبرنامه ملّی ایرانیان از فعالین حقوق بشر و دموکراسی در ایران;  دست نوشته ای به یاد ژیلا کرمزاده مکوندی از فعالین و حامیان مادران پارک لاله ( عزادار) که توسط خانم الهام احسنی همبند سابق وی و از فعالین و حامیان مادران پارک لاله (عزادار) نگاشته شده  است.

خانم الهام احسنی کارشناس بهداشت عمومی زندانی سیاسی سابق و از فعالین وحامیان مادران پارک لاله (عزادار) بود که فعالانه در تجمعات و اعتراضات مادران در پارک لاله شرکت داشت و تمامی فعالیتهای مادران را در قالب گزارش ، فیلم و عکس ثبت و گزارش می داد . خانم الهام احسنی در ۱۹ بهمن ماه ۱۳۸۸ در یورش همزمان شبانه و وحشیانه مامورین وزارت اطلاعات به منازل حامیان مادران پارک لاله (عزادار ) به همراه برادرش نادر احسنی بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد و چندین هفته در بند ۲۰۹ (شکنجه گاه وزارت اطلاعات ) تحت بازجویی و شکنجه و توهین های اخلاقی بازجویان وزارت اطلاعات ( شکنجه گران ) قرار داشت و در اثر حمایت های بین المللی همراه با سایر حامیان مادران عزادار با وثیقه های سنگین آزاد شد. او با اتهامات سنگینی رو به رو بود که در صورت ماندن قطعا با حکم سنگین و ضدبشری مواجه می شد.
متن نوشته به قرار زیر است:
تو را من چشم در راهم،
گذشته را دوباره مرور می کنم .تمام روزهایی را که در میعادگاه منتظر بودم و منتظر بودی تا دست در دست هم ، در خیابان ، در کنار تمامی کسانی که نمی شناختیم اما دردشان برایمان آشنا بود ، در کنار کسانی که نگاهشان فریاد می زد که این بار آمده ایم که سرنگون کنیم فریاد های آزادیخواهانه را بر سر جلادان زمان بکوبیم .دستانت در دستم بود و نگاهم نگران به تو و نگاه نگران تو به من که مبادا ضربه ای از باتوم بر سر و تن بنشیند با وجودیکه هر دومان می دانستیم که یک ضربه از آن باتوم در راه رسیدن به آزادی چقدر شیرین است. هر دو غرق شور و هیجان شعار می دادیم ، می دویدیم اما دستمان از هم جدا نمی شد. شبی که بازداشت شدم گمان می کردم این بار دیگر دستانم از دستانت جدا شده است دستانی که در تمام روزهای پرهیجان و پردغدغه درخیابان در پارک لاله در دستانم بود. اما باز تو در کنارم بودی و این بار از سلول کناری دستان یکدگر را می فشردیم .۳۰ روز سلول و بازجویی. هنوز صدای خواندنت در گوشم هست لحظه آزادی ات را به خوبی به یاد می آورم در بند ۳ تو می خواندی که پشت این دیوار سنگی دو تا پنجره اسیرن دو تا خسته دو تا تنها یکیشون تو یکشون من .صدای پلاستیک لباس که شاید تمام زندانیان بند ۲۰۹ روزها منتظر شنیدن صدای آن هستند در یک لحظه چه سکوتی را در بند رفم زد. همه منتظر بودیم که درب کدام سلول باز خواهد شد . قرعه بنام تو بود و فریاد آزادی ات در بند ۳ طنین انداز شد. آن روز تو آزاد شدی، آزادی ات را از دریچه کوچک روی درب سلول نظاره گر بودم شاد و سرفراز، تو رفتی و من ماندم .
یکسال بعد مجبور به ترک وطن شدم این بار من بودم که تو ، نادر و آخرین نگاهش را از پشت شیشه های سالن ملاقات اوین و تمام آزوهایم را گذاشتم و تمام خاطرات و دغدغه هایم را با خود بردم ،با خود بردم نگاه تو را و نگاه تمام کسانی را که در روزهای ملاقات از پشت شیشه های کابین ملاقات اوین ، آزادی را نوید می دادند. آن روز هرگز فکر نمی کردم که روزی تو را هم در پشت دیوارهای اوین جا بگذارم
ژیلای عزیزم :یادت هست بعد از اولین بازداشت مادران در پارک لاله گفتی که در گوشه سلول تنهایت ات را گریه کردی .شاید نمی دانستی که آن سوی دیوارها نگاههایی آمدنت را به انتظار می کشند و امروز در پشت دیوارهای اوین قلبهایی منتظرند تا در روز آزادی تو و همه کسانی که عشق به آزادی وطن را در دل خود دارند و به اسارت کشیده شدند که یقین دارم آن روز دیر نیست در آغوشت بگیرند.
ژیلای عزیزم :من رفتم و تو ماندی و گفتی به امید روزی که برگشتنت را نظاره کنم. .من رفتم و تو ماندی و زندان و اسارت را به جان خریدی و امروز من تو را چشم در راهم .

تایید سه سال محکومیت فرشته شیرازی فعال حقوق زنان در دادگاه تجدید نظر

دادگاه تجدید نظر استان مازندران- ساری- حکم سه سال حبس تعزیری فرشته شیرازی که توسط قاضی حسن زاده در دادگاه انقلاب شهرستان آمل صادر شده بود تایید کرد.

 تغییر برای برابری; فرشته شیرازی فعال حقوق زنان از روز ۱۲ شهریور در زندان آمل که فاقد امکانات اولیه و تفکیک جرائم است نگهداری می شود.
فرشته شیرازی از فعالان حقوق زنان و از اعضای کمپین یک میلیون امضا در آمل، صبح یکشنبه سیزدهم شهریورماه سال جاری و در پی احضار به اداره اطلاعات آمل بازداشت، و ششم مهر ماه و با اتهاماتی نظیر «اقدام علیه امنیت ملی»، «نشراکاذیب» و «توهین به مسئولین» مورد محاکمه قرار گرفت.
یک منبع مطلع  گفته که فرشته شیرازی به دلیل شرایط نامناسب زندان آمل علی رغم اینکه خانواده اش ساکن آمل هستند درخواست انتقال به زندان ساری را داده است که به احتمال قوی در هفته های آینده به زندان ساری منتقل خواهد شد.به گزارش این منبع آگاه دوری راه امکان ملاقات خانواده و به خصوص مادر پیر فرشته را دشوارتر از قبل خواهد کرد.

۱۳۹۰ دی ۸, پنجشنبه

مادر امیر حکمتی: فرزندم زیر فشار اعتراف کرده است

اسوشیتد پرس، متن بیانیه‌ای از مادر امیر حکمتی، ایرانی متهم به جاسوسی برای آمریکا، را منتشر کرده که می‌گوید فرزندش “زیر فشار” اعتراف کرده است.

به گزارش خبرنامه ملّی ایرانیان؛ بهناز حکمتی، در این بیانیه گفته که پسرش امیر، برای دیدن مادربزرگ‌هایش به ایران رفته بود که توسط ماموران امنیتی بازداشت شد.
شایان ذکر است چندی پیش دولت آمریکا از ایران خواست شهروند ایرانی‌تبار آمریکایی را که به اتهام جاسوسی بازداشت شده آزاد کند. پدر امیر حکمتی می‌گوید فرزندش جاسوس سیا نیست و هنگام دیدار از بستگان خود در ایران بازداشت شده است.
خانم حکمتی همچنین گفته که اتهام‌های وارد شده به فرزندش “بی‌پایه” است.
در این بیانیه خانم حکمتی از مقام‌های ایران خواسته تا با فرزندش “عادلانه” و “بر اساس موازین” برخورد شود.
وزارت اطلاعات ایران حدود ۱۰ روز پیش، خبر بازداشت یک جاسوس ایرانی‌تبار آمریکایی را منتشر کرده بود و یک روز بعد تلویزیون ایران “اعترافات” امیر حکمتی را پخش کرد.
خانواده آقای حکمتی اتهامات مطرح شده علیه او را رد می کنند و می‌گویند که او روز ۲۳ مرداد امسال (۱۴ اوت) با اجازه دفتر حفاظت منافع ایران در واشنگتن برای دیدار با بستگانش به ایران سفر کرده است و روز ۷ شهریور (۲۹ اوت) بازداشت شده است.
وزارت خارجه آمریکا همچنین اعلام کرد دیپلمات‌های سوئیسی که از زمان قطع روابط دیپلماتیک، مسئولیت حفاظت از منافع آمریکا در ایران را بر عهده دارند، روز شنبه بار دیگر خواستار دیدار با این متهم شده اند اما با این درخواست آنها مخالفت شده است.
نخستین جلسه دادگاه امیر میرزایی حکمتی روز سه‌شنبه در تهران به ریاست قاضی صلواتی برگزار شد.
به گزارش خبرگزاری فارس، نزدیک به دولت ایران، در جلسه غیر علنی دادگاه، دادستان برای آقای میرزایی حکمتی تقاضای اشد مجازات را کرده است.
جاسوسی به نفع کشورهای دیگر در قوانین ایران جرم محسوب می‌شود و حتی می‌تواند منجر به صدور حکم اعدام برای متهم شود.
ایران می‌گوید آقای حکمتی “پیش از اعزام به ایران” در قرارگاه‌های نظامی آمریکا در افغانستان و عراق دوره دیده است.
نماینده دادستان، آقای حکمتی را به “همکاری با دولت متخاصم” و “اقدام علیه امنیت کشور” متهم کرد و گفت که او تلاش کرده است که از طریق نفوذ در سیستم اطلاعاتی ایران، این کشور را به دست داشتن در تروریسم متهم کند.
اما خانواده آقای حکمتی می‌گویند که فرزندشان در ارتش آمریکا به عنوان مترجم زبان عربی کار می‌کرده است.
امیر حکمتی از سال ۲۰۰۱ میلادی تا ۲۰۰۵ در ارتش آمریکا خدمت می‌کرده و پس از آن در مشاغل دیگری بوده که به نحوی با ارتش آمریکا در تماس بوده است.
به گفته پدر امیر حکمتی، او به عنوان پیمانکار برای شرکتی که “به تفنگداران دریایی خدمات می‌داد” کار می‌کرد، اما جزئیات بیشتری ارائه نکرد.
امیر حکمتی همچنین برای شرکتی به نام “بی‌ای‌ای سیستمز” کار می‌کرده است.
به گزارش آسوشیتدپرس برایان رورکاس سخنگوی شرکت “بی اِی ای سیستمز” گفت که امیر میرزای حکمتی از مارس تا اوت ۲۰۱۰ برای این شرکت کار می‌کرد.
در بیانیه وزارت اطلاعات ایران آمده بود که امیر میرزای حکمتی در خاک ایران دستگیر شده، اما ماموران اطلاعاتی ایران او را از زمانی که برای انجام ماموریتش وارد افغانستان شده بود، زیر نظر داشته‌اند.
وزارت اطلاعات ایران گفت که شخص دستگیر شده از “تحلیلگران” سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا است و سابقه فعالیت در واحدهای اطلاعاتی ارتش آمریکا و حضور در پایگاه‌های نظامی آمریکا در افغانستان و عراق را دارد.
ایران می گوید که این فرد قرار بوده “اطلاعات فریب” به وزارت اطلاعات ایران بدهد و زمینه جاسوسی را فراهم کند.

همسر شهید همت: پس از ۳۳ سال در انتخابات شرکت نمی کنم

چون در انتخابات سال ۸۸ به شعور من توهین شده و بی بصیرت هستم و غیر خودی بعد از ۳۳ سال در انتخابات شر کت نمی کنم.

بدنبال اعلام موضع منتقدان دلسوز کشور درباره انتخابات فرمایشی مجلس نهم، همسر شهید همت نیز اعلام کرد که در این انتخابات شرکت نمی کند.
وی که طی رویدادهای بعد از انتخابات بارها با خانواده شهیدان سبز و زندانیان سیاسی دیدار کرده و نسبت به سیاستهای جاری معترض است در خصوص عدم شرکت خود در انتخابات، از طریق فیس بوک اعلام کرده است:”چون در انتخابات سال ۸۸ به شعور من توهین شده و بی بصیرت هستم و غیر خودی بعد از ۳۳ سال در انتخابات شر کت نمی کنم.”
شهید محمد ابراهیم همت از فرماندهان سپاه بود که در عملیات خیبر به شهادت رسید. همسر این شهید پیشتر در نامه ای به دادستان خواستار آزادی زندانیان سیاسی شده بود.
مهدی همت پسر محمد ابراهیم همت گفته بود که در جریان رویدادهای انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری به همراه مادرش و برادر کوچکش در تظاهرات سکوت شرکت کرده بودند که برادر و مادرش مورد اصابت باتوم قرار می گیرند بطوریکه مجبور می شوند همسر ابراهیم همت را به بیمارستان منتقل کنند.
شعار بسیجی واقعی همت بود و باکری، از جمله شعارهایی است که در تجمعات و تظاهرات سبزها عنوان می شود.

محکومیت رقیه حسن زاده فعال مدنی شهر تبریز به سه ماه حبس تعلیقی


با رد درخواست تجدیدنظر محکومیت حبس و شلاق تعلیقی خانم رقیه حسن زاده فعال مدنی شهر تبریز، حکم صادره در دادگاه بدوی عیناً به تائید شعبه ۱۲ دادگاه تجدید نظر آذربایجان شرقی رسید.

به موجب حکم شعبه دوازدهم دادگاه تجدید نظر استان آذربایجان شرقی به ریاست قاضی علی امنیتی، و با استناد به دلایل و مندرجات در پرونده و همچنین گزارش ماموران، اعتراض خانم حسن زاده را ناقض حکم دادگاه عمومی جزایی تبریز ندانسته و حکم صادره از سوی این دادگاه را عینا تائید کرد.
خانم حسن زاده مهرماه سال جاری و به اتهام «اخلال در نظم عمومی» از طریق «سر دادن شعار ضد نظام اسلامی» توسط شعبه ۱۰۴ دادگاه عمومی جزایی شهر تبریز به تحمل ۹۱ روز حبس و ۲۰ ضربه شلاق تعلیقی محکوم شده بود.

تعلیق حکم یکی از مسئولین دانشگاه آنلاین بهایی در دادگاه تجدید نظر؛ احتمال آزادی وحید محمودی تا ساعاتی دیگر

وحید محمودی از مسئولین دانشگاه آنلاین بهایی توسط شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر استان تهران به ۵ سال حبس تعلیقی به مدت ۴ سال با احتساب ایام بازداشت تبدیل شد.

بر اساس این گزارش، وی که پیش تر در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شده بود، توسط شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر استان تهران به ۵ سال حبس تعلیقی به مدت ۴ سال با احتساب ایام بازداشت تبدیل گشته و با توجه به ابلاغ حکم به اجرای احکام زندان رجایی شهر قانوناً این زندانی عقیدتی پس از گذشت ۲۲۰ روز تا ساعاتی دیگر آزاد خواهد شد.
محمودی دوم خرداد ماه و در پی بازداشت و تفتیش مسئولین و مرتبطین موسسه علمی( دانشگاه آنلاین بهائیان) پس از احضار و مراجعه به دادسرای انقلاب کرج بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد.
در ارتباط با این دانشگاه کامران مرتضایی به ۵ سال حبس تعزیری و ریاض‌ سبحانی، محمود بادوام، رامین زیبایی، فرهاد صدقی و خانم نوشین خادم هر یک به چهار سال حبس تعزیری محکوم شدند که پرونده این افراد در شعبه ۳۶ تجدید نظر در حال بررسی است.

یکی از بستگان رضا شهابی: یک هفته پس از شکستن اعتصب غذا وقول قاضی برای رسیدگی به پرونده او همچنان بلاتکلیف است


برادر همسر رضا شهابی، ‌عضو سندیکای شرکت واحد که روز اول دی ماه به اعتصاب غذای تر یک ماهه خود پایان داد   گفت که شکستن اعتصاب به خاطر این بود که قاضی دادگاه قول داده بود که به محض پایان اعتصاب رسیدگی به پرونده این فعال کارگری آغاز شود. به گفته وی با گذشت نزدیک به یک هفته، همچنان وضعیت بلاتکلیفی آقای شهابی که بیش از ۱۹ ماه است در زندان به سر می برد همچنان ادامه دارد. قاضی صلواتی، اداره شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب را به عهده دارد.

قای شهابی که اکنون در بیمارستان امام خمینی تحت مداوا است در تاریخ ۲۲ خرداد سال گذشته و به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام و اجتماع و تبانی بر ضد امنیت کشور بازداشت شد که خود وی این اتهامات را رد کرده است. وی پس از مدتی به بیماری گردن و کمر در زندان دچار شد و علیرغم تاییدیه پزشک قانونی برای مداوا در خارج از زندان تا مدت ها با خروج او موافقت به عمل نیامد.
رضا شهابی، عضو سندیکای شرکت واحد که اعتصاب غذا(تر) خود را از اول آذر ماه در زندان اوین شروع کرد پس از ۲۳ روز با وخیم شدن حالش به بیمارستان امام خمینی منتقل شد. با این حال او برای روشن شدن وضعیت بلاتکیلف پرونده اش حتی اعتصابش را در بیمارستان هم نشکست. این فعال کارگری به دلیل گفته قاضیش که رسیدگی به پرونده را منوط به شکستن اعتصاب غذا کرده بود و بنا بر درخواست های دوستان و کارگران زیادی که نگران حالش بودند عصر پنجشنبه اول دی ماه به اعتصابش پایان داد.
نادر نادری به کمپین گفت:« دو هفته پیش قاضی صلواتی به همسر رضا شهابی گفته بود اگر رضا اعتصابش را بشکند او به پرونده رسیدگی می کند. رضا نیز ساعت ۵ عصر پنجشنبه هفته گذشته (اول دی ماه) بالاخره با اصرار دوستان و کارگران اعتصابش را در بیمارستان امام خمینی شکست. ما هم فورا رفتیم و به نماینده دادستان شکستن اعتصاب غذا را اعلام کردیم که ایشان گفتند شما باید حتما به خود قاضی اعلام کنید. ما صبح شنبه به دادگاه رفتیم اما مسول دفتر آقای صلواتی گفت که ایشان دادگاه دارد و نمی تواند ما را ببیند ما هم به مسول دفتر اعلام کردیم که رضا اعتصابش را شکسته است. با این حال تا الان هیچ اتفاقی نیفتاده است و هیچ پاسخی هم نگرفتیم. چند بار دیگر هم به دادگاه مراجعه کردیم که متاسفانه قاضی فرصت دیدن نداشتند. »
نادر نادری، برادر همسر رضا شهابی در خصوص وضعیت کنونی این فعال کارگری در بیمارستان گفت:« پزشکان اعلام کردند که به دلیل ۳۱ روز اعتصاب غذا بدنش به شدت تحلیل رفته و گلبول های خونش افت شدید پیدا کرده و احتیاج به تزریق خون دارد. دکترها گفتند که سی روز حداقل باید در بیمارستان بماند تا بعد مشخص شود که آیا بدنش آمادگی عمل را دارد یا نه. او نیاز به عمل در ناحیه مهره های گردنش دارد.»
نادر نادری با اشاره به اینکه رضا شهابی آزادی بی قید و شرطش را از دادگاه می خواهد، به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت:« پس از ۲۰ ماه بلاتکلیف بودن در زندان و گذشت ۸ ماه از تاریخ آخرین دادگاهش اگر قرار بود حکمی برای رضا صادر شود باید در این مدت صادر می شد. الان دیگر آقای شهابی آزادی بدون شرط و شروطش را می خواهد.»
نادر نادری در پاسخ به این سوال که آیا خانواده این زندانی می توانند او را در بیمارستان به راحتی ملاقات کنند، گفت:« خانمش تقریبا می تواند او را ملاقات کند. اما بعضی وقت ها ماموران جلوی بچه هایش را می گیرند که با تماس های زیاد به جاهای مختلف بالاخره بهشان اجازه داده می شود تا دو دقیقه پدرشان را ببینند.»

سه سال حبس دیگر برای ابوالفضل قدیانی به اتهام واهی توهین به (رهبر)!!

حکم سه سال حبس دیگر برای ابوالفضل قدیانی در حالی صادر شد که این مسن ترین زندانی سیاسی در بند ۳۵۰ اوین باید چهارم آذر ماه امسال و پس از تحمل یک سال حبس بدلیل روشنگری اذهان مردم  نسبت به احمدی نژاد آزاد می شد.
عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بنا بر این حکم جدید و به اتهام واهی “توهین به خامنه ای” باید سه سال دیگر در زندان بماند.
این در حالی است که وی، که چندی پیش در سی سی یو بیمارستان ساسان بستری بود، پس از عمل جراحی قلب بدون طی کردن دوران نقاهت از همان بیمارستان به زندان منتقل شده بود.
آقای قدیانی با مشکلات حاد جسمی رو به روست؛ همسر این زندانی سیاسی در همان زمان به کلمه گفته بود که مستأصل شده و نگران است که دستگاه امنیتی بخواهد ماجرای هدی صابر را برای ابوالفضل قدیانی تکرار کند.
ابوالفضل قدیانی اولین بار در دی ماه ۸۸ بازداشت و به اتهام واهی توهین به رییس دولت به یک سال حبس محکوم شده بود.
بر اساس این گزارش در حالی که مسئولان بارها از آزادی بیان و رافت اسلامی سخن گفته اند بار دیگر در مثالی نقض میبینیم که منتقد ۶۶ ساله ی جریان حاکم یک بار به اتهام واهی توهین به رییس جمهوری و بار دیگر به اتهام واهی “توهین به خامنه ای” جمعا به ۴ سال حبس محکوم می شود.
این مبارز قدیمی که ۴ سال در زندان های ساواک شکنجه شده و مقاومت کرده بود، دو ماه پیش در دادگاهی که در شعبه‌ی ۱۵ دادگاه انقلاب برایش تشکیل شده بود، شرکت نکرده و آن را غیر قانونی خوانده بود.
عضو ارشد و دربند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با ارئه ی لایحه ای گفته بود دادگاه سیاسی، عقیدتی باید علنی و با هیئت منصفه باشد، بنابراین دادگاه غیرقانونی و مجری آن مجرم است.
بر اساس این گزارش پس از صدور حکم قاضی در جوای اعتراض وکیل که “چرا وثیقه را قبول نمی کنید” گفته است: باید مشورت کنم.
ابوالفضل قدیانی سال گذشته قبل از بازگشت به زندان در مصاحبه ای به خبرنگار کلمه گفته بود:احمدی نژاد دروغگو، ریاکار، مستبد، قانون گریز و قانون ستیز است و اینها صفات حقیقی اوست. اینها را در دفاعیه ام و در دادگاه گفتم. من به احمدی نژاد فحش ندادم فقط صفات های او را برشمردم و مواردی که من گفتم توهین نبوده انتقاد بوده است.

گزارشی از دادگاه قرون وسطایی وبلاگ نویس زندانی محمدرضا پور شجری

وبلاگ نویس زندانی محمدرضا پورشجری (سیامک مهر) گزارشی از محاکمۀ خود را که در ۳۰ آذر ماه صورت گرفت جهت انتشار و آگاهی عموم وارسال به سازمانهای حقوق بشری در اختیار “فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران” قرار داده است.

وبلاگ نویس زندانی در دادگاه در حالی که با دست بند و پابند و به یکی از مامورین همراه دست بند زده شده بود مورد محاکمه قرار گرفت.
متن گزارش به قرار زیر می باشد:
هم میهنان،
لابد اطلاع دارند که سال گذشته شعبه ۲ دادگاه انقلاب کرج، من به عنوان یک متهم در بی حقوقی مطلق به اتهام توهین به چیزی بنام مقام معظم رهبری به ۲ سال حبس و به اتهام تبلیغ علیه نظام و ارتباط با ایرانیان خارجی به ۱ سال و جمعا ۳ سال حبس محکوم کردند.
در همان زمان بازپرس شعبه ۶ دادگاه انقلاب به نام سرمدیاری به اتهام توهین به مقدسات پرونده ای گشود که ابتدا قرار بود دادگاه موسوم به ۵ قاضی داده شود که احکام اعدام و قتل صادر می کنند. ولی در نهایت به شعبه ۱۰۹ دادگستری کرج به ریاست قاضی غلام سرابی ارجاع شد.
در جلسه دادگاه یکم مرداد ۹۰ هر آنچه گفته بودم در جلسه سی ام آذر ماه نیز همه را تکرار کردم .گفتم شرم آور است که پس از گذشت حدود ۵ قرن از قرون وسطی رژیم اسلامی همچنان انگیزسیون و دادگاه تفتیش عقاید تشکیل داده. عرض کردم اساسا اتهام توهین به مقدسات اتهام و سخن مهمل، یاوه و پوچ است استناد می کنید به قانون مجازات اسلامی در واقع احکامی است به فرقه فقها برای قدرت و سرکوب مخالفان خود وضع کرده است و به هیچ وجه قانون بشمار نمی رود. قانون تعریف خاص دارد.
گفتم این جلسه را من دادگاهی فرمایشی می دانم در حقیقت دادگاه نیست بلکه محکمه اسلامی است که در آن متهم هیچ حقوقی ندارد دادگاه به مفهوم امروزی لوازم و قواعدی دارد که هیچ کدام در اینجا رعایت نگردیده حتی طبق اصل ۱۶۸ قانون اساسی جمهوری اسلامی اتهامات مطبوعاتی و سیاسی میباید به صورت علنی و با حضور هیئت منصفه رسیدگی شود.در حکومت اسلامی بر مبنای ایدئولوژی اسلام … توهین به مقدسات در واقع اتهامی صددرصد سیاسی است.
گفتم این محکمه اسلامی می تواند رای به قتل و جنایت بدهد می تواند حکم قتل و جنایت صادر کند اما هرگز نخواهد توانست پشت درهای بسته مرا محاکمه کند.
گفتم چگونه دادگاهی تشکیل داده اید که از روز نخست بازجویی نه تنها وکیلی درکنار خود نداشته ام بلکه با تمام وقاحت طی نامه ای به زندان نوشته بودند که متهم حق تماس با وکیل ندارد من به مدت ۸ ماه در سلول انفرادی محبوس و از هر گونه ملاقات حضوری و غیر حضوری و تماس تلفنی محروم بوده ام. در این مدت شکنجه شده ام ، کتک خورده ام و تمامی حقوق انسانی محروم بوده ام . در چنین شرایطی پرونده سازی کرده اند و خودشان بریده و دوخته اند بنابراین اصلا همین روش را تا به آخر ادامه بدهند و مانند بالغ بر دویست هزار ایرانی مخالف رژیم اسلامی که طی این سی و چند سال در بی حقوقی مطلق در بیدادگاههای اسلامی محکوم و اعدام شده اند و در حبس بودند … و اعدام کردند.
گفتم من در دادگاهی که تمامی لوازم و قواعد حقوقی به همان گونه که دادگاهی در کشورهای آزاد دموکراتیک نظیر فرانسه و هلند تشکیل می شود حضور خواهم یافت و دفاع خواهم نمود در دادگاه صالح علنی با حضور هیات منصفه ،با حضور وکلای خود ،با حضور نمایندگان رسانه ها .عرض کردم از شخص خودم دفاعی نخواهم کرد ولی از اندیشه ها و باورهاو نوشته هایم دفاع خواهم کرد.
در حاشیه لازم است بگویم که حتی در جلسه به اصطلاح دادگاه و در حضور قاضی پاها و دستهایم در زنجیر بود و توسط دستبندی دیگر به مأمور همراهم بسته شده بودم به طوریکه موقع نوشتن اظهاراتم به سختی مشکل داشتم.
محمد رضا پورشجری (سیامک مهر)

بلاتکلیفی داوود بهمن آبادی در سلول‌های انفرادی زندان اوین

داوود بهمن آبادی، وبلاگ نویس از دوم آذرماه سال جاری تاکنون، در شرایط بلاتکلیف در سلول انفرادی به سر می‌برد.

به گزارش خبرنامه ملّی ایرانیان از  هرانا ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، داوود بهمن آبادی بیش از یک ماه است که در سلول انفرادی و تحت فشار بازجویان قرار گرفته است.
وی که در این مدت از ملاقات با خانواده‌ی خود نیز محروم بوده است، از بیماری آرتروز گردن در رنج است نیاز به رسیدگی پزشکی دارد.
آقای بهن آبادی روز چهارشنبه دوم آذرماه و در پی احضار به پلیس امنیت بازداشت و متعاقباً به زندان اوین منتقل شد.
گفتنی ست پس از بازداشت نیز چند تن از ماموران امنیتی با مراجعه‌ی مجدد به منزل ایشان، اعضای خانواده بهمن آبادی را تهدید به بازداشت نموده بودند.
بررسی موارد حقوقی نقض شده در این گزارش:
اصل ۳۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی: هیچ‌کس را نمی‌توان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین می‌کند. در صورت بازداشت، موضوع اتهام باید با ذکر دلایل بلافاصله کتباً به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداکثر ظرف مدت بیست و چهار ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضایی ارسال و مقدمات محاکمه، در اسرع وقت فراهم گردد.
بند ۳ ماده ۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هر کس به اتهام جرمی دستگیر یا بازداشت می‌شود باید او را در اسرع وقت در محضر دادرسی یا هر مقام دیگری که به موجب قانون مجاز به اعمال اختیارات قضائی باشد حاضر نمود و باید در مدت معقولی دادرسی یا آزاد شود.

۱۳۹۰ دی ۷, چهارشنبه

ابراز نگرانی از وضعیت محمدحسین محبوبیان، فعال دانشجویی بازداشتی

به گزارش منابع آگاه، محمد حسین محبوبیان، از فعالان دانشجویی دانشگاه آزاد واحد تهران که روز شنبه هفته گذشته در مقابل درب دانشگاه محل تحصیلش، توسط ماموران لباس شخصی بازداشت شده بود، هم اکنون در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات در زندان اوین به سر می برد.

این در شرایطی است که مراجعات اولیه خانواده محمد حسین محبوبیان به دادگاه انقلاب نتیجه ای نداشته و هفته گذشته در مورد وضعیت وی خبری ارائه نشده بود، تا اینکه بعد از پیگیری های مداوم روز شنبه سوم دی ماه مشخص گردید که این فعال دانشجویی به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده است.
با این وجود هنوز از علت دستگیری این فعال دانشجویی خبری منتشر نشده و نگرانی ها نسبت به وضعیت وی افزایش یافته است.
لازم به ذکر است که ماموران امنیتی پس از بازداشت این فعال دانشجویی، به منزل وی مراجعه کرده، و ضمن تفتیش و بازرسی آن محل، کتب و جزوات و سی دی ها و کامپیوتر وی را ضبط نموده و خانواده را مورد تهدید و اهانت قرار داده بودند.

پولی شدن کارت ورودی به امتحانات پایان ترم در دانشگاه علامه

دانشگاه علامه طباطبایی برای ارائه کارت ورود به جلسه امتحانات پایان ترم به دانشجویان، مبلغ ۲۵ هزار تومان را از دانشجویان کارشناسی نوبت شبانه این دانشگاه دریافت می کند.

به گزارش خبرگزاری مهر، این دانشگاه به دانشجویان اعلام کرده است که علت دریافت هزینه امتحانات، استفاده آنها از فضاهای آموزشی، کتابخانه و سایر موارد در دانشگاه است.
سید صدرالدین شریعتی، رئیس دانشگاه علامه در گفتگو با خبرنگار مهر در توضیح علت دریافت این مبلغ از دانشجویان شبانه، گفت: هر اقدامی که دانشگاه علامه در این زمینه انجام داده، بر اساس تصمیمات وزارت علوم است و خارج از این تصمیمات کسی این کار را نکرده و هزینه متفرقه ای به شمار نمی آید.
عبدالله شفیع آبادی، معاون آموزشی دانشگاه علامه نیز در این مورد گفت: تعیین این مبلغ از سوی وزارت علوم بابت هزینه های ورزشی و بهداشتی و سایر موارد بوده و دانشگاه علامه این هزینه را تعیین نکرده است.
دریافت مبلغ ۲۵ هزار تومان بابت ارائه کارت ورود به جلسه امتحانات پایان ترم در حالی از سوی دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی مطرح شد که تنها یک هفته دیگر امتحانات پایان ترم در این دانشگاه آغاز می شود.